به گزارش مشرق، شاید کمتر فرد کتابخوان و کتاب دوستی باشد که نام رمان جنگ و صلح به گوشش نخورده باشد. وقتی از آثار شاهکار ادبیات جنگ جهان صحبت میکنیم، این کتاب نمونه اثر خوبیست که با ظرافت، رمان را به مثابه تاریخ به کار بردهاست. شاهکاری سراسر شگفتی که شکست را برای طرف شکست خورده جنگ، آنچنان به تصویر میکشد که مایه غرور و سربلندی ملت است. این اثر ادبی جهانی چیزی فراتر از روایت یک جنگ است، و نگاه فیلسوفانه تولستوی به عشق و زندگی و بیشتر عقیده او که میگوید رمان وسیلهای برای آموزش روح و روان است، در سراسر آن جاریست. به طوری که درباره آن میگویند: «جنگ و صلح مجموعهای از تجربیات انسانی است. عشق، نفرت، دوستی، خیانت، کار، جنگ، جاه طلبی، سرخوردگی و تمام احساساتی که یک انسان در طول زندگیاش تجربه میکند، احساساتی متناقض درست مثل جنگ و صلح.».
اما وقتی به آثار ایرانی درباره جنگ و دفاع مقدس برمیگردیم، اثری که قابل قیاس با چنین شاهکارهایی باشد را نمیبینیم و البته در کنار آن اقبال عمومی به زاویه پرداختهای جدید در این مقوله نیز، بسیار کمرنگ است. بر همین اساس در بخش دوم گفتگو با حامد صلاحی، مدرس دانشگاه سوره و دبیر خبرگزاری کتاب ایران، از این زاویه چالشها و کاستیهایی را که پیش روی ادبیات دفاع مقدس ایران وجود دارد بررسی کردیم.
آثار ادبیات جنگ جهان از لحاظ فرم، نحوه پرداخت و نگارش چه ویژگیای دارند که به آثار خواندنی جهانی تبدیل شدهاند؟ و آثار ایرانی در مقایسه با ادبیات جهانی چه کاستیهایی دارند؟
صلاحی: در ادبیات جهان چهرههایی داریم که مسئله جنگ را به عنوان یک مقوله اجتماعی در نظر گرفتهاند. آثاری همچون جنگ و صلح از لئو تولستوی، در جبهه غرب خبری نیست از اریش ماریا رمارک، صلیب بدون عشق از هاینریش بل، وداع با اسلحه از ارنست همینگوی، سلاخخانه شماره پنج از کورت ونهگات یا بسیاری دیگر.
در این باب چند نکته مطرح است:
۱. چنین نویسندگانی این کتابها را بر مبنای خلاقیت فردی و بدون مداخله بیرونی نوشتهاند؛ یعنی هیچگونه حمایت حاکمیتی پشت آن نبودهاست. وقتی یک اثر صرفاً از منظر نویسنده و به عنوان یک اثر ادبی خودخواسته خلق میشود، جایگاهش بالاتر و والاتر است.
در این باب چند نکته مطرح است:
۱. چنین نویسندگانی این کتابها را بر مبنای خلاقیت فردی و بدون مداخله بیرونی نوشتهاند؛ یعنی هیچگونه حمایت حاکمیتی پشت آن نبودهاست. وقتی یک اثر صرفاً از منظر نویسنده و به عنوان یک اثر ادبی خودخواسته خلق میشود، جایگاهش بالاتر و والاتر است.
تمایز میان آثار داستانی جهان با کتابهای ما در این است که در آثار جهانی، پرداختن به جنگ با یک اندیشه جهانی همراه است.
۲. ما وقتی از نویسندگانی مانند تولستوی و همینگوی صحبت میکنیم، از نوادر ادبیات جهان یاد کردهایم. اگر میخواهیم نویسندگان خودمان را بسنجیم، باید با نویسندگان میانمایه ادبیات جهان مقایسه کنیم؛ اما آنها را برابر آفرینندگان شاهکارهای جهانی قرار میدهیم. باید ببینیم آثار ادبی متوسط جهان در قیاس با گنجینه ادبیات جنگ و دفاع مقدس چه جایگاهی دارند. در چنین حالتی ممکن است مقایسه نزدیکتری صورت گیرد؛ هرچند دردمندانه باید گفت که حتی در این سنجه نیز گامی یا گامهایی فاصله داریم.
دلیل مهم در این زمینه این است که داستان نویسان ما به طور کلی دو قسماند:
• یک وقت داستاننویسی داریم مانند احمد محمود که شاهکاری، چون همسایهها را نوشته است و داستاننویس بزرگیست؛ نویسندهای که قبل از انقلاب آثار داستانی پرشماری منتشر کردهاست. او در فضای پس از انقلاب، هم رمان برجسته و پیشگام زمین سوخته را نوشته و هم داستان کوتاه «کجا میری ننه اَمرو؟» را که سرگذشت پیرزنی مستأصل است در جستجوی پسر گمشدهاش. نمونههای دیگری هم داریم همانند نادر ابراهیمی، سیدمحمود گلابدرهای و نظایر ایشان. البته انگشتشمارند کسانی که پیش از انقلاب نویسنده بوده و پس از انقلاب هم اثری شاخص درباره جنگ خلق کرده باشند.
• دسته دوم نویسندگانی هستند که در کوره انقلاب و یا در آوردگاه جنگ، بنا به رسالتشان نویسنده شده و دغدغهشان را پیاده کردهاند. طبعاً این افراد در وهله اول نویسنده نبودهاند؛ بلکه پاسخ به یک رسالت اجتماعی باعث شدهاست که به نوشتن روی بیاورند؛ و در ادامه راه آثارشان پختهتر شدهاست.
از همین رو مستبعد نیست که در سپهر ادبیات دفاع مقدس ما نگاه جهانی وجود نداشته باشد.
۳. در اینجا مقوله پرداختن به جنگ نیز مهم است و زاویه نگاه و نوع پرداخت هنری هم میتواند بسیار مؤثر باشد. تمایز میان آثار داستانی جهان با کتابهای ما در این است که در آثار جهانی، پرداختن به جنگ با یک اندیشه جهانی همراه است. مثلا همینگوی در وداع با اسلحه، جنگ را به مثابه یک امر انسانی دیدهاست. در برخی آثار، این نگاه انسانی پررنگتر است؛ و یا فراتر از آن نگاه جهانشمولی به این مقوله دارند و یک نظام فکری- فلسفی پشت آثار وجود دارد؛ چیزی که در اغلب آثار ما اتفاق نمیافتد. درواقع منظومه فکری ما در مقایسه با ادبیات جهان آنقدر پردامنه نیست که توقع آفرینش آثار جهانی داشته باشیم.
مطلب مهم دیگر در این زمینه اینکه گاهی اوقات در بعضی از آثار مهم ادبیات دنیا، ما سوژهای را در دل جنگ میبینیم که این سوژه الزاماً در آثار ما وجود ندارد. مثلا در وداع با اسلحه، جدای از قوت قلم و قدرت داستانپردازی همینگوی، سوژه دلکشی، چون عشق در دل ماجرا قرار دارد. این سوژهها در آثار ما کمرنگند؛ و آثار عاشقانهای همانند اشکانه ابراهیم حسنبیگی، کمتر پدید میآید.
از این هم فراتر، نوع نگاه و زاویه دید رمانهای خارجی است. مثلا در رمان درخشان گربه بلیتیس (اثر رابرت وستال با برگردان مسعود امیرخانی)، جنگ جهانی را از نگاه یک گربه میبینیم؛ اما آیا این امتیاز را در آثار خودمان هم داریم؟
۴. بخش مهمی از آثار جهانی، آثاری هستند که نویسنده آن، تجربه ملموس از جنگ داشتهاست؛ چیزی که شاید در آثار داستانی ما چندان چشمگیر نباشد. مثلاً همینگوی فضای جنگهای داخلی اسپانیا و جنگهایی از این قبیل را تجربه کردهاست. همچنین کم نیستند نویسندگانی که خودشان سرباز بوده و صحنه نبرد را آزمودهاند.
آیا غلبه نگاه ایدئولوژیک بر معیارهای زیباییشناختی به آثار دفاع مقدس آسیب زده است؟ و آیا تناسبی میان فرم و محتوا وجود دارد؟
صلاحی: نکته مهمی که وجود دارد این است که یک اثر ادبیات دفاع مقدس، در وهله اول ادبی است و بعد مقدس. وقتی میگوییم ادبیات دفاع مقدس یعنی نخست، ادبیّت آن را پذیرفتهایم و سپس وجه تقدسآمیزش را. بسیاری از آثاری که تحت عنوان ادبیات دفاع مقدس نوشته میشوند، ادبیّت نازلی دارند و سویه اعتقادیشان غلبه پیدا کردهاست. از سوی دیگر نویسنده نیز وقتی به مقولهای میپردازد، در وهله اول نویسنده است و در وهله بعد، یک انسان باورمند.
خیلی از مخاطبان ما پیش و بیش از آنکه در پی ادبیّت مسئله باشند، دنبال این هستند که به لحاظ حسی از اثر جواب بگیرند؛ و کتابی را میخوانند که ذائقه آنان را پاسخگو باشد.
هراندازه یک اثر از ادبیّتش فاصله بگیرد، به همان نسبت نه تنها ابزار ترویج فرهنگی نیست؛ بلکه تبدیل به ضدتبلیغ میشود. ما اگر میخواهیم یک مقوله مقدس و حتی یک دفاع مردمی -که مقوله محترمی است- را ترویج کنیم، باید حتماً با ادبیات خوبی آن را بازتاب دهیم. طبعاً وقتی این ادبیات -آنقدر که لازم است- ادبیات نباشد، به سمت شعارزدگی سوق پیدا میکند. به نظر من، شهسواری سخن در مقوله شعر و داستان دفاع مقدس اولویت دارد؛ و وجه دفاع مقدسی آن در مرتبه پسین است.
به نظر شما عرضه خامدستانه و بیواسطه پیامها مسبب شعارزدگی و قابل پیشبینی بودن فرم و داستان است؟
صلاحی: وقتی نگاه، یک نگاهِ قالبی باشد، به همین نسبت فضا هم فضای پیشبینیپذیری میشود. در این صورت، سرچشمههای خلاقیت محدود میشوند و پایانبندیها و پیرنگها تکراری و حدسپذیر میشوند. هماینک اغلب آثار ادبی دفاع مقدس ما بهرغم تغایر در حوادث فرعیشان، در سیر داستانی، نسبتاً همسو و همسانند. وقتی یک اتفاق، قالبی است، فضای اثر هم به همان نسبت قالبی میشود.
کلیشهگرایی باعث دوری از واقعگرایی و یا حتی تحریف واقعیات در آثار دفاع مقدس ما شده است؟ آیا جدیداً آثاری داریم که بیطرفانه درباره جنگ نوشته شده باشند؟
صلاحی: وقتی که آثار بر مبنای کلیشه نوشته شدهاند، نمیتوان گفت الزاماً تحریف شدهاند. بلکه بخشی از واقعیت بیان شده که هرچند غلط نیست؛ ولی ناقص است. در کلیشهگرایی بخشی از واقعیت رسمی بیان میشود؛ اما در جنبههای غیررسمی جنگ هم نکاتی وجود دارد که هم نکات مهمی هستند و هم جذاب برای مخاطبان گوناگون.
ناگفته پیداست که اکثر قریب به اتفاق آثار نگارشیافته، آثاری هستند که نگاهشان، نگاه رسمی به جنگ بودهاست؛ و این نکته، لزوماً خواسته مستقیم حاکمیت نیست. به این معنا هم نیست که آثار دیگری در این فضا خلق نشدهاند. هر سال دهها اثر خلق میشود که بعضاً نگاههای متفاوت به جنگ دارند. مثلاً گور سفید از مجید قیصری عزیز. این گونه آثار، فضاهایی کمگفته و گاه، ناگفته از جنگ را روایت کردهاند.
حتی در حوزه مباحث مدافعان حرم هم آثاری با نگره نقد تفکر سلَفی خلق میشوند؛ اما چنین کتبی، روایتی از فضای رسمی ماجرا نیستند. روایتی غیررسمی و در عین حال، درست دارند که در نهایت به زیان جریان سلَفی تمام میشود. البته این نگاه، یک نگاه عمومی به این مسئله است که کاملاً با نگاه متعارف حاکمیتی تفاوت دارد.
چرا آثاری با زاویه دید جدید، آنچنان که باید محل توجه و ترویج قرار نمیگیرند؟
صلاحی: طبیعتاً روایت غیررسمی و نامتعارف از مسئله خیلی محل توجه و ترویج نیست. نکته مهم بعدی به مخاطبان آثار فرهنگی دفاع مقدس برمیگردد. مخاطبان این آثار، افرادی هستند که به مقوله دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم نگاه اعتقادی دارند و طبعاً به مناسبت نگاه اعتقادی، باوری چارچوبمند دارند.
خیلی از مخاطبان ما پیش و بیش از آنکه در پی ادبیّت مسئله باشند، دنبال این هستند که به لحاظ حسی از اثر جواب بگیرند؛ و کتابی را میخوانند که ذائقه آنان را پاسخگو باشد. مثلاً اگر اثری درباره شهید ابراهیم هادی نوشته میشود -که در جای خود بسیار ارزشمند است- در وهله اول برای مخاطب، شناخت این شهید سعید مهم است. البته اگر اثر فاخری باشد، بیشتر لذت میبرد؛ اما اگر چنین هم نباشد، غرض اصلی یعنی برقراری ارتباط حسی با شهید و حظ معنوی از مفاهیم مقدس برآورده میشود.
مخاطب کتابخوانی با این زاویه دید، هیچ موقع سراغ کتابی نمیرود که راوی سویهای انسانی همانند ظلم داعش به زنان است و رویکردی اعتقادی نسبت به شهادت در راه دفاع از حریم اهل بیت ندارد. غالب داستانها نگاهی را ترویج میدهند که در آن جوانانی از دالان دفاع مقدس عبور نکرده؛ لکن در میانه دایره سلحشوری و شهادتطلبی قرار گرفتهاند. کسانی که روایت ادبیات دفاع مقدس را دنبال میکنند، مخاطب ادبیات مدافعان حرم هم میشوند. این دو مقوله، همراهند و یکی، امتداد دیگری است؛ راهی تا فراسوی آسمان؛ اما در زمین و زمینه فرهنگ و ادب پایداری.